شوق دیدار
شوق دیدار

شوق دیدار

گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی،
چون مقدر شده تک خال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،
نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حمله ی یک گربه، قفس می شکند،
تا تو پرواز کنی، راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی از چاه قرارست به زندان بروی،
آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی...

خیلی خرابم خراب خراب خراب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد