شوق دیدار
شوق دیدار

شوق دیدار

.....

چه داند جزء، راه کل خود را                

مگر هم کل فرستد، رهنمونم

بکش ای عشق کلی ، جزء خود را          

که این جا در کشاکش ها ، زبونم

ز هجرت می کشم،بار جهانی             

که گویی من جهانی را ستونم


انسان در نقطه ای قرار دارد که به طور عمیقی نیازمند فهم کل است و برای رسیدن به این فهم ، باید دایره ی تفکرات خود را از محدودیت ها نجات داده و خود را از درگیر کردن با جزییات بی ارزش و یا کم ارزش رهانیده و اصل ماجرا را با مدد حلقه های اتصال رحمانیت عام خداوند درک کرده تا بتواند از این راه، به دانش کمال دسترسی پیدا کند . بدون چنین دانشی ، هرگز انسان مقصود و منظور آمدن و رفتن خود را نخواهد فهمید.


هرگز نداند آسیاب، مقصود گردش های خود                 

کان ستون قوت ماست،با کسب و کار نانبا

آبیش گردان می کنمد،او نیز چرخی می زند                 

حق آب را بسته کند،او هم نمیجنبد ز جا


اگر انسان با کل ارتباط برقرار نکند ، مانند آسیابی خواهد شد که نمیداند برای چه هدفی می چرخد، در حالی که این هدف از رسالت های مهم انسان است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد