شکر لله که در میکده باز است هنوز
دل رندان جهان محرم راز است هنوز
داد بر باد فنا آتش می هستی ما
دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز
نکند ذوق جنون باده پرستی را منع
دل دیوانه بر این شیوه مجاز است هنوز
قصه می رود از خاطر و بر خاتم عشق
نقش افسانه محمود و ایاز است هنوز
ساقیا باده بده یار بود بر سر ناز
زانکه در مستی ما حال نیاز است هنوز
مطرب مجلس ما گرچه ز خود بیخبر است
گوش دل در گرو نغمه ساز است هنوز
نوربخش از خم می نغمه تکبیر شنید
شیخ میگفت کجا وقت نماز است هنوز
چندی پیش دو غزل زیبا یکی از دوستان عزیز و بزرگوارم لطف کردند و برایم فرستادند که با اجازه ایشون این هدیه زیبا رو در این صفحه به یادگار مینویسم امیدوارم شما هم مثل من لذت ببرید "نوش"
جانا خبر از مستی ده تو مرا
خبر ز جان هستی ده تو مرا
ساغر و عشق و جام را چه خواهم
خبر وصل هستی و نیستی ده تو مرا
****
به هر کویی زدم بال و پری من
ندیدم جز رخ زیبای لیلی
دو چشم آینه از بهر رویش
شده مست رخ شیدای لیلی
****
امشب به طرب از نام تو مستم
از لب لعل و کام تو مستم
ساقی جام می ام ده می ام ده
که ز خمار چشم سیه فام تو مستم
"مریم"